-
جعبه کفش
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 15:06
زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند.آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند.در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند وهیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند مگر یک چیز:یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند ودر مورد آن هم چیزی نپرسد در همه این سالها پیرمرد...
-
فرق عروسی رفتن دو جنس مخالف
یکشنبه 28 شهریورماه سال 1389 05:11
عروسی رفتن دخترها: دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار ” پرو” لباس داره… اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!! ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!! بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد…حالا متناسب رنگ...
-
حکمت داروی طبیعی ایرانی
جمعه 26 شهریورماه سال 1389 16:15
هر وقت که یکم مریض میشدیم (ایران) در جا دکتر اونا هم نامردی نمیکردن و داغ دلشون رو رو ملت پیاده میکردن با نوشتن ۱۵ تا پلسلین یا ۱۰ تا پنادر به همراه کلی قرص و شربت و ازماش الکی برای اینکه دوستانشون بیکار نباشن البته درود بر تمامی اطبای ایران و جهان که زندگی ها رو نجات میدن ولی خب سیستم ایران اینجوری انقدر به ادم دوا...
-
قهوه تلخ
پنجشنبه 25 شهریورماه سال 1389 13:42
حتمآ همه میدونید که قهوه تلخ چیه بله مجموعه تازه پدر طنز نوین ایران استاد مهران مدیری اما من نمیخوام از قهوه تلخ ساخته مهران مدیری سخنی بر زبان جاری کنم من از تلخی میگویم که هیچ یک از ما ان را ندیدیم تلخی که بهترین کارگردان ما باید از مردم ما خواهش کند که ساخته جدیدش رو کپی نکنند و ان را بخرد ولی میبینیم ساخته های...
-
و دیگر هیچ
یکشنبه 21 شهریورماه سال 1389 16:23
از ان روزها چه مانده برای من یک قاب خالی یک مشت تنهای یک دنیا خاطره و دیگر هیچ ................
-
داستانک
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 16:48
دانشجوها برای شیطنت ، روی تخته ی کلاس نوشتند: شورت استاد ، قرمز گل گلیه ! ... استاد اومد تو کلاس ، یه نگاه به تخته کرد و با خونسردی خاصی گفت : هر کی اینو نوشته مامانش راز دار نبوده.
-
دوست شایسته
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1389 17:12
روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد. شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند. عارف به حضور شاه شرفیاب شد. شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود. استاد دستش را به داخل...
-
دوست
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1389 17:05
بهترین دوست هیچ گاه هماورد و دشمن خویش را کوچک مپندار چون او بهترین دوست توست او انگیزه پیشرفت و پویش می دهد . ارد بزرگ ابله ترین دوستان ابله ترین دوستان ما، خطرناک ترین دشمنان هستند. سقراط دوست یا برادر پرسیدم دوست بهتر است یا برادر ؟ گفت دوست برادری است که انسان مطابق میل خود انتخاب می کند . امیل فاگو شر دوست خدایا...
-
چند کلمه حرف اضافه
شنبه 30 مردادماه سال 1389 05:05
تو این چند مدت پیش و خصوصآ از زمان دور دوم ریاست جمهوری اقای مداد پاکن و خس و خاشاک چند سوتی اساسی رو از طرف ایشون و یارانشون (لطفآ از اینجا به بعدشو با لهجه بخونید) مشاهده فرموده و بسی ما را کپ زده کرده که من چند نمونه خیلی تازه و داغش رو مینویسم و اینجا میزارم ولی قبلش یه چیزی منو به فکر فرو برده که این رژیم ایران...
-
شکلات تلخ
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 14:51
چشمانش پر بود از نگرانی و ترس لبانش می لرزید گیسوانش آشفته بود و خودش آشفته تر - سلام کوچولو .... مامانت کجاست ؟نگاهش که گره خورد در نگاهم بغضش ترکید قطره های درشت اشکش , زلال و و بی پروا چکید روی گونه اش - ماماااا..نم .. ما..مااا نم ....صدایش می لرزید - ا .. چرا گریه می کنی عزیزم , گم شدی ؟ گریه امانش نمی داد که چیزی...
-
داستان زندگی
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 07:37
داستان زندگی براساس یک داستان واقعی مرد ، دوباره آمد همانجای قدیمی روی پله های بانک ، توی فرو رفتگی دیواریک جایی شبیه دل خودش ، کارتن را انداخت روی زمین ، دراز کشید ، کفشهایش را گذاشت زیر سرش ، کیسه را کشید روی تنش ، دستهایش را مچاله کرد لای پاهایش ، خیابان ساکت بود ، فکرش را برد آن دورها ، کبریت های خاطرش را یکی یکی...
-
مهمون عزیز سیدنی
شنبه 23 مردادماه سال 1389 16:51
توی این دنیای بی حاصله بودم با همه شکستگیهای دل من با همه تلخی قصه تو و من من که حیفم میاد از گلایه کردن ارزش گلایه من بیش از اینهاست نه برای اون کسی که اهل سوداست اگه یادتون نیست اینو کجا شنیدید میگم اهنگ شعر زیبای سهم من با صدای داریوش اقبالی عزیزم که ۱۸ یا ۱۹ ماه اینده مهمون سیدنی ایشالله بتونم برم خیلی صداش رو...
-
همه رو برق میگیره من رو ............ خدا توبه
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 14:19
از شانس من دیشب داشتم با لپ تابم کار میکردم بلند شدم برم یه کاری انجام بدم همراه با لب تاپ خوردم زمین لب تاپ ۳ ماهه من خورد و خمیر شد هیچیش نموند اینم از شانس منه ولی امروز یه تازه شو گرفتم یه مدل بالاتر چه حالی میده ولی یه چیزی دستگیرم شد اونم اینکه این تکنولوژی کاری کرده که یکی مثل من یه شب کامپوتر نداشته باشه کارش...
-
یک سال دیگر گذشت
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 17:55
امروز تولد ۲۴ سالگی رو جشن گرفتم برعکس بقیه سالها خیلی ساکت و اروم یه دونه هدیه همین و بس خودم داره باروم میشه که دیگه داره سنم میره بالا جوونی هم دورانیه که کم کم داره تموم میشه امروز ۲۴ سال از تولدم میگذره خوب یا بد با تمام خاطرات با خودم فکر میکردم که ۲۳ تا ۳۶۵ روزی زنده بودم تنفس کردم خندیدم گریه کردم و زندگی کردم...
-
چرا باید به مرد بودنمون افتخار کنیم؟
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 09:32
اولآ بگم این مطلب اصلآ کپی پیست نیست بلکه خلاقیت یک مرد (خودم پدرام) درش نهفته شده چرا باید به مرد بودنمون افتخار کرد: ۱. ۹۹٪ سیاستمدارها مردن و میتونن بجای چند صد میلیون ادم تصمیم بگیرن ۲. خدا مرد چون اگه غیر این بود یه دونه از فرستاده هاش زن میشد که نشد همشون مردن ۳.شما میتوانید به همه چی برسید لازم نیست زیاد زحمت...
-
تشکر از شیدا بانو
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 06:55
باید تشکر کنم از شیدا بانو که این شکلکها رو درست کرد برام اخی چه حالی میده میای بنویسی یه عالم ایکن همه نوعه جلو دست ادمه مرسی شیدا جون خودم سعی کردم یه ۴۰۰ باری نشد که نشد یعنی کد ها رو وارد میکردم ولی اشتباهی میشد
-
یاد ابیدر بخیر
جمعه 25 تیرماه سال 1389 19:10
حالا ما هرجا این حرف رو میزنیم میگن رفتی بلاد کفار حالشو میبری ولی نمیدونن بابا منم انسانم ادم اهنی که نیستم دلم یاد وطن (ولایت) کرده بابا اینجا جای ما نیست اونجا سرزمین ماست از روزی که از ایران اومدم بیرون فقط دو بار با یکی از بهترین دوستای زندگیم بهروز صحبت کرده بودم امشب بعد از ۴ سال تلفن زدم ای حال داد ای حال داد...
-
حضرت عزرایل ول کن سینمای ایران نیست
چهارشنبه 16 تیرماه سال 1389 06:42
خوب امروز هم میبینیم حضرت عزرائیل عزیز لطف فرمودن و یکی دیگر از پیش کسوتهای سینما و تلویزیون ایران رو با خودشون بردن بعد از کیومرث ملک مطیعی حمیده خیر ابادی محمود بنفشه خواه رضا مرم رضای جمشید لایق نیکو خردمند و محمد رضا اعلامی امروز نوبت محمود بهرامی بود خدایش بیامرزد موندم این حضرت عزرائیل چه گیری داده به سینمای...
-
حاج خانم مامان چوبین
سهشنبه 15 تیرماه سال 1389 11:03
چند روزی میشه هر جارو میبینم فیس بوک یاهو جی میل و انواع ایمیلی به عنوان مامان چوبین برام فرستاده شده الحق و الانصاف عجب مامانی داشته موندم این موجود به کی رفته بماند ........ اینم از نظرات کارشناسانه دوستان در مورد ننه چوبین نظرات خوانندگان: (ایمیلی که برام اومده بود) با این مامان حتما باباش برونکا بوده که بچه...
-
تردید
سهشنبه 15 تیرماه سال 1389 07:06
دیشب اواخر شب خودمون فیلم تردید رو دانلود کردم بعدش نشتم فیلم رو تا اخر دیدم یعنی بجای ۱۲ شب نزدیک ۳ صبح خوابیدم بماند که چه کیفی میده تو تعطیلات میان ترم هر وقت بخوای میخوابی فیلم تردید اولش رو بگم که خدا رو شکر کارگردان کار بلد فیلم ( واروژ کریم مسیحی ) بجای پول هدر دادن بخاطر بازیگرانی که نه بخاطر توانای بازیگری...
-
خب شد به جام جهانی نرفتیم
دوشنبه 14 تیرماه سال 1389 14:23
چند شب پیش وقتی المان با ۴ گل ارژانتین رو بدرقه کرد و وقتی پرتغال با ستاره هاش به جای نرسد و نگاه کوتاهی به انگلیس که مهد فوتباله و از بهترین مربی دنیا سود میبره و ایتالیای قهرمان جام پیش اینجوری افتضاح بار میارن پس باید خیلی خوشحال باشیم که ایران به جام جهانی نرفت به چند دلیل اولند اینکه اخه کجای فوتبال ما به انظبات...
-
وکشتیم وکشتید ووش
دوشنبه 14 تیرماه سال 1389 13:27
امروز از تعطیلات میان ترم بسی سو استفاده فرمودم و در این بازار شام (اتاقم که ایشالله یه روزی شبیه اتاق بشه) چرخی زدم و کارتنی پیدا کردم چسب زده بسی ارزشمند این کارتن بایگانی ٤ سال پیش بید محتویاتش چیزی حدود ٤٠نوار ویدیو بید که زمانه خودش سریالهای وطنی رو ضبط فرموده ایم منجمله زیر اسمان شهر : نــــــــــــــه غلام ....
-
اولین یاداشت
دوشنبه 14 تیرماه سال 1389 12:24
به نام حضرت دوست که هرچه بر سر ما میرود عنایت اوست دوستان عزیز این وبلاگ رو به یاری دوستای عزیزم که از طریق این دنیای مجازی که معجزه قرن ۲۱ میباشد درست کردم پس اگه هر عیب و ایرادی بود منو ببخشید من پدرام هستم متولد ۵/۵/۱۳۶۵ استان کردستان شهر زیبای سنندج الان هم مقیم سیدنی مباشم و به قول معروف در اونور مرزها و در غربت...